امپـــــــــــــراتوری عـشق

وقتی که فکر می کنم:

دانشجوئی ازم پرسید دوست داشتن جنس مخالف ، نه اصلا مگه دوست داشتن گناه است ؟!

حتی در ذهنتون فکر های شهوتی نداشته باشی ؟!

وقتی که فکر می کنم :

دختری ازم پرسید اخه ما چه گناهی کردیم باید حرف های زور گونه ی پدر و مادر رو گوش کنیم با کسی که دوستش نداریم ازدواج کنیم ؟!

وقتی که فکر میکنم :

دختر خانمی ازم پرسید من خیلی دوست دارم با حجاب کامل بگردم ولی دور و بر خودم و نگاه میکنم که هم نوع های من چه طور شیک و زیبا می گردند من چرا نگردم؟!

وقتی که فکر میکنم

 دختری با ناراحتی ازم می پرسه چرا رقصیدن حرامه ؟!

وقتی که فکر میکنم :

دختری با استرس عجیبی ازم پرسید عکسمو به دوست پسرم دادم کمک کنید ؟!

وقتی که فکر می کنم :

 سعی میکنم باز بیشتر فکر کنم

 

وقتی فکر می کنم

دنیارو یه جوردیگه می بینم ، یه جوری خاص

وقتی فکر می کنم که دختری پرسید ازم

چرا خانواده ها نمی گذارند فرزندانشان با کسی که دوستش داره عشق میورزه بهش عاشقش ازدواج کنند ؟

وقتی فکر می کنم :

دختری   پرسید چرا بابا و مامانا نمی گذارند فرزندانشان وقتی که نمی تونند غریزه جنسی خودشنو کنترل کنند ، ازدواج کنند ؟

وقتی فکر میکنم :

به سئوال یکی دیگه از دخترخانم ها که میگفت از اینکه پدر مادرم منو مجبور به گناه می کنند با ممانعت از ازدواج چه قدر زجر می کشم ؟!

وقتی فکر می کنم

به سئوال دختر خانمی که دستانش را ملتمسانه دراز کرده بودجهت  کمک رهایی از گناه را داشت !

وقتی فکر می کنم :

راستی شما هم فکر می کنید ؟! 

هر گز ، هرگز ، هرگز ،

می خاواهم از تو بگریزم

اما اگر تو را ترک کنم می میرم

من میخاهم زنجیرهای را که به دست و پایم بسته ای پاره کنم

ولی هرگز چنیین کاری نخواهم کرد

 

تو با هر کاری که انجام دهی مرا دیوانه می کنی

من دوست دارم تنها باشم

اما در آن صورت احساس می کنم زندگیم بسیار پوچ است

به محض آنکه مرا ترک کنی ...................

زندگی با تو غیر ممکن است

اما زندگی بدون تو نیز برایم امان ندارد

و کاری که تو انجام می دهی ، من هرگز هرگز و هرگز

نمی خاستم کس دیگری جز تو را دوست بدارم ....................

این است زندگی من گردونه خیال انگیز ی

که اصوات موسیقی در آن به دور روزها و شبها می چرخند

این است زندگی من

با غصه ها و شادیهایش درست شبیه زندگی تو

کاری نمی کرد .................... این زندگی است

راهمان هرچه که باشد ، و هرکجا که برویم

                 همه ما قسمتی از قلبمان در ستارگان است .......

                       کوچه گرد همواره در گذر است و من گرفتاری چون دیوانه ها

                                      دارم ، ولی این زندگی مورد علاقه من است ...............

کمکم می کنید ، از این وضع نجاتم می دید ،

گرفتار عشقی شدم ، که روز به روز مرا به سراب ابدی می کشد ، وقتی ان روز دیدمش آروم دستشو گرفتم ، آه چه قدر گرم بود ، گرمی عشق را حس می کردم

اما نمی دونم یهو چه شد از آغوش گرمش رها شدم ، سرگردان در این دنیای پر پیچ و خم اسیر ،

کمکم میکنید !

کمکم کنید شاید فردای خودم را بتونم پیدا کنم

یک شب که هوا تاریک بود ،

 چشمام سنگین سنگین میشدند ،

نه بهتر بگم

هنگامی که عاشق هستیم

برای یک ! بله ! یا ! یک خیر !

ممکن است یک یا دو روز انتظار بکشیم

اما این انتظار هیچوقت طولانی نیست

همیشه می گفتم شاید اگر یه روز ببینمش شاید بتوانم با جرات تمام حرفمو بهش بزنم ولی ...........................................